آوینــــــــا عسلیآوینــــــــا عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

✿بهونه زندگی من آوینا✿

عیدی

این عیدم حکایت جالبی هستا از این خونه به اون خونه روزی 5 یا6 جا مهمونی میرفتیم هم خوب بود و هم بد ولی در کل از خواب و خوراک افتادیم ولی یه نکته خوبم داشت اونم عیدی دادنش بود یه جاهایی که فقط عیدی رد و بدل میشد من اما کلی عیدی گیرم اومد حتی دلارم بهم دادن (من دیگه پولدار شدم و ایران بمون نیستم دارم تو نقشه دنبال یه جای خوش اب و هوا میگردم) روز 10 فروردین هم یه مهمونی خانوادگی گرفتیم که آی چسبید جای همه سبز  آوینا جونم حدودا 1 و نیم میلیون عیدی گرفت که قراره بابا در اولین فرصت بذاره تو حساب شخصی خودش جالب بود که خودش عیدی رو میگرفت و تند میکرد تو دهن حاضرم نبود بده به ما و ما با ضرب و زور ازش میگرفتیم ممنون از لطف همه  ...
29 تير 1392

اولین واژه ها

سلام گلم عزیزم دلیل بودنم این روزا در پایان 5 ماهگیت مثل بلبل اواز میخونی بگمانم بزرگ بشی خواننده بشی  البته ایران که جای همچین پیشرفتی نداری بنابرین بهتره بریم    امیدوارم وقتی بزرگ شدی توی یه کشور ازاد پیشرفت کنی (ایشالا) اددددد دیزززززز هووووم اااااااااا دههههه اده ادیزه هنوز گاهی اغون میگی خوشکلم مدتیه وقتی داری شیر میخوری میگی هووووم هوم بعد یهو به چشمای مامانی خیره میشی الهی قربون اون چشای قشنگت برم این روزا انقدر شیطون شدی که حتی درست شیر نمیخوری تا صدا بیاد میخواد ببینی صدای چیه به رنگ قرمز خیلی واکنش نشون میدی خونه مامان جون توی حیاط گل قرمز دارن وقتی میبینی جهش میکنی طرفشون زیباترین گل ز...
29 تير 1392

ولنتاین

سلام عشق زندگیم                                                                                                          &n...
29 تير 1392

مرسانا جون از راه رسید

قراره فردا یه دختر دایی ملوس گیرم بیاد زندایی ام میگه خیلی نازه البته فکر نکنم به پای من برسه (یادتون که نرفته من خودشیفتگی دارم ) من خیلی خوشحالم که یه همبازی گیرم میاد خیلی هم دوسش دارم و برای دیدنش هیجان دارم ولی از شما چه پنهون یه کم استرس دارم وآاااااای نکنه دیگه کسی منو تحویل نگیره نگرانم نگران نه شوخی کردم دختر دایی جون خودمه   دیشب با مامان جون رفتیم پیش مرسانا و خاله فروغی خیلی خوش گذشت دختر دایی جونی حسابی خانمی کرد و از ما پذیرایی (اره جون عمش) فداش بشم که حسابی دردری شده و عصر که میشه دیگه خونه بشین نیست و باید پرنسس مرسانا را توی ماشین بذارن و بچرخونن وای که نمیدونی چقدر ناز گریه میکرد ادم کیف میکرد ال...
29 تير 1392

بهار امسال من......

امسال بهار منه امسال منم با درختا شکوفه کردم امسال تو منو شکوفا کردی جوجه نازم عزیزم دوست دارم و بخاطرت همه سختیهای دنیا رو به جون میخرم همیشه کنارتم تو هم کنارم بمون عشق زندگیم شکوفه من   ...
27 تير 1392

اعتراف

میخوام اعتراف کنم که دیگه کم کم داره به این دختری و بابایی حسودیم میشه ... من از صبح کلی ناز و غمزه خانومو میخرم تا بلکه لبخندی نا چیز عنایت فرمایید  . . .  اما دریغ ....  انوقت عصر که میشه و اقای پدر  تشریف میارن به محض اینکه میگن سلام دخترم ....سلام عزیزم ... خانوم دهنشان را تا بنا گوش مبارک باز میکنن  و اینقدر ذوق میکنن و دست و پا میزنن که به سرفه و سکسکه میافتن .... بعد هم مثل یه دختر خوب اروم و بی صدا میخوابه و کلی برای باباش حرف میزنه (احتمال زیر اب زدن مامان هم میره) واقعا که...  این دختره هم خوب فهمیده چکار کنه ... باشه خانوم آوینا فردا صبح هم میشه و بابا جون باز هم میره سر کار و من میمونم و ش...
27 تير 1392

رورواک سواری

عسلم ا مروز دخملی  رو گذاشتیم توی روروک اصلا نترسیدی خیلی هم کیف کردی وقتی عروسکت بهت نشون میدادم تلاشم میکردی بیای جلو بابایی 1 بار برات اهنگاشو روشن کرد دیگه خودت یاد گرفتی مدام دکمه هاشو فشار میدی فدای دختر باهوشم یه دونه همیشه من دوست دارم بیشتر از همیشههههههه   ...
26 تير 1392

پیشرفت های 8 ماهگی

سلام به قند عسل مامان عزیز خوشگلم دختر گلم گاهی کارایی میکنی که حسابی ما رو متعجب میکنی مثلا دفتر دست باشه ازت بگیریم و بذاریم پشت سرمون از سر و گولمون بالا میری تا پیداش کنی و تا برش نداری ول کن نیستی خیلی به کارای کبریا توجه میکنی هر چی دستش باشه شما هم میخوای اگرم بهت نده کلی هوار میزنی و خودت میگی بده مدتیه هر چیزی دستت باشه پرتاب میکنی چنان با قدرتم میندازی که حسابی ازت دور میشه بعد هم پشیمون میشه و تند تند میری سمتش ولی دوباره پرتش میکنی اگر جای دست داشته باشی بلند میشی گاهی برای چند ثانیه دستتو ول میکنی ولی زود میافتی قربونت برم به اسبت خیلی علاقه داری و حسابی باهاش حال میکنی اسخر توپتو باد نکردم گذاشتم بعد بهت...
24 تير 1392

شروع ماه رمضان

رمضان یک سفر است , سفری دور به جایی نزدیک , سفری از خود من تا به خودم , مدتی هست نگاهم به تماشای خداست , و همیشه امیدم به خداوندی اوست..... سلام خوشگلم ماه رمضان رسیده ماهی پر از خیر و برکت...... عزیزم هر سال ماه رمضان حس خاصی بهم دست میده بوی شب و سحر و صدای آشنای قرآن و نزدیکای افطار بوی آش و نان تازه و دارچین بدجوری مستم میکنه و حس میکنم خدا همین نزدیکی هاست ......................... پارسال که توتوی دل مامانی بودی نتونستم روزه بگیرم اما تا تونستم قرآن خوندم از سال گذشته نذر کردم آوینای نازنینم سالم باشه هرسال توی ماه رمضان کل قرآن و بخونم حالا هم پایبندم ایشالا خدا ازم قبول کنه و توهمیشه سالم باشی انشاالله ...
22 تير 1392